در دو دهه اخیر به دنبال ناتوانی نظامهای سلامت در پاسخگو یی به نیازها و انتظارات جدید بهداشتی، درمانی و بازتوانی، گرایش بین المللی قوی در ارتباط با اصلاح نظام سلامت با استفاده از سازوکار اقتصادی یعنی «بازار محوری» شکل گرفته است. محتوای این اصلاحات را می توان در سه حوزه دسته بندی نمود: 1) تجدید ساختار نظام سلامت، 2) خصوصی سازی، 3) دریافت پاره ای از هزینه های خدمات عمومی از مصرف کنندگان. نظام سلامت ایران هم به دلایل متعددی مانند نابرابری در دسترسی به خدمات، ناکافی بودن منابع مالی و نامناسب بودن نحوه تخصیص آنها، افزایش سرسام آور هزینه های درمانی و بازتوانی، پاسخگو نبودن به نیازهای جدید ناشی از گذر جمعیتی، اپیدمیولوژیکی و اقتصادی و کیفیت نامناسب خدمات، دچار چالشهای جدی شده است و نیازمند اصلاح زیربنایی می باشد. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که اکثر کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعه، تجربیات ناموفقی در زمینه اصلاح نظامهای سلامت داشته اند. خلط بحث «محتوای اصلاح «با» فرایند اصلاح» یکی از علل عمده شکست این برنامه ها می باشد. در مرکز فرایند اصلاح قرار دارد و به عبارت دیگر بحث فرایند اصلاح یک موضوع «اصلاح سازمانی» مدیریتی است تا سیاسی و اقتصادی. بنابراین لازمه اجرای موفقیت آمیز فرایند اصلاح، اتکا به یک «فلسفه مدیریتی» جامع و کاربردی است .این فلسفه باید از یک طرف پاسخگوی نیازها و تقاضاهای جدید و در حال تغییر جامعه باشد و از طرف دیگر تغییر و اصلاح سازمانی را در راستای اهداف اصلاحات در بطن خود داشته باشد. فلسفه مدیریت جامع کیفیت واجد چنین خصوصیاتی است. از این رو گزینه پیشنهادی مولفین برای اصلاح نظام سلامت در ایران، استقرار این پارادایم مدیریتی می باشد.